پارت چهل و سوم

زمان ارسال : ۲۹۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

گذشته:
دست‌هایم را به پهلو می‌گذارم و کمرم را رو به عقب می‌کشم. گردنم در اثر چندین ساعت کار مداوم درد گرفته بود. روی طرح‌های ریز این دیوار، ورق طلا کار می‌کردم و باید نهایت تلاشم را می‌کردم تا کار تمیز از آب دربیاید. چندین ساعت بود که بدون استراحت خم شده و چسب‌ قسمت‌هایی که باید ورق می‌‌چسباندم را می‌زدم.
خانم شهسواری از آن سر سالن صدایم می‌زند تا پیشش بروم و دقایقی را استر

1474
477,083 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • تبسم

    00

    قلم نویسنده رو دوست دارم

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    عزیزید.😊🌺🌺

    ۳ ماه پیش
  • مریم گلی

    10

    هر چقدر بیشتر میخونم بیشتر به این نتیجه میرسم که بعضی ها چه بی خود به خاطر یه لحظه هوس یه عمر خوشبختی شونو فدا میکنن،عین سمیر

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    دقیقا.💕

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید